اندیشکده روابط بین الملل: دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در دولت دوازدهم در باب منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا چالشهایی را در برابر خود دارد که در مقایسه با چالشهای دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم، دارای تفاوت ماهیتی هستند.
در دولت گذشته به علت شکل روند تحولات منطقهای، عموم تلاشها در جهت حفظ وضعیت موجود وقت بوده که دستگاه دیپلماسی ایران نیز در این مورد موفق عمل کرد لیکن در حال حاضر با تغییر شکل روند تحولات که عموما مبتنی هستند بر سکانداری دونالد ترامپ در کاخ سفید، تهران با چالشهایی مواجه خواهد بود که پیش از این یا اساسا به منصه ظهور نرسیده بودند یا به گستردگی کنونی نبودند.
نخست: چالش اول ایران مربوط است به تغییر ژئوپولتیک ایالت متحده توسط دولت ترامپ و تمرکز مجدد کاخ سفید بر غرب آسیا. این رخداد به طور بالقوه توانایی ایجاد همگرایی میان طیف بازیگران منطقهایِ مقابل ایران را دارد و به نوعی نیز سبب گرایش بازیگران منطقهای به واقع بینی و دوری از توهمات سیاسی خواهد شد.
این رخداد دارای دو پیامد کاملا متضاد میباشد به طوری که اگر دستگاه دیپلماسی ایران به شکلی پویا به میدان ورود پیدا کند میتواند از واقع بینی کشورهای مقابل در جهت ایجاد سازش بهره جوید اما در صورت عدم وقوع این رخداد، کشورهای مقابل با بهره گیری از پتانسیلهای دیپلماتیک خود خواهند توانست بر خلاف آنچه در شش سال گذشته شاهد بودیم، با اتخاذ تصمیمات مبتنی بر واقعیات موجود منطقه و به دور تصمیمات ایدئولوژیک، نفوذ ایران در حد فاصل مرزهای غربی خود تا دریای مدیترانه را تحت الشعاع قرار دهند.
دوم: تغییر رویکرد منطقهای
ایالات متحده از واقع گرایی تدافعی به واقع گرایی تهاجمی و اتخاذ تصمیمات مبتنی بر هیجان و تبلیغات سیاسی از سوی دونالد ترامپ، تحرکات پیش دستانه را به شکل بالقوه در دستور کار کاخ سفید قرار خواهد داد و این به معنای احتمال بروز بحران در محدوده ژئوپولتیک ایران و خصوصا در سوریه میباشد. در سالهای پیش رو یکی از مهمترین وظایف دستگاه دیپلماسی ایران، شناخت و خنثی سازی ابزارهای توجیه این تحرکات پیش دستانه خواهد بود.
سوم: ائتلاف رژیم اسرائیل، مصر و عربستان سعودی در مقابل قطر با هدف مشترک محدودسازی حداکثری پایگاه مرکزی اخوان المسلمین پیامد تغییر سیاستهای منطقهای بازیگران غرب آسیا است به طوری که کشوری مانند عربستان سعودی که همواره محافظه کاری را در دستور سیاست خارجی خود قرار داده، با ایجاد ائتلاف با رژیم صهیونیستی درصدد محفوظ نگاه داشتن ایدئولوژی حاکم بر خود یعنی اسلام وهابی است، حتی به قیمت ایجاد ائتلاف آشکار با بازیگری که خود آن را بزرگ ترین دشمن مسلمانان میخواند!
این تغییرات که نقش ایالات متحده در آن بسیار پررنگ است در آینده نیز میتواند به اشکال مختلف روی داده و جبهههای دیپلماتیک منطقه را دچار دگرگونی سازد، از این روی ایجاد ائتلافهای منطقهای میان ایران و دیگر کشورها مانند ترکیه، قطر و حتی اردن و پاکستان که به طور بالقوه توانایی تاثیرگذاری بر مناسبات منطقهای را دارا هستند از ضروریات سیاست منطقهای ایران خواهد بود.
چهارم: ایالات متحده و متحدان منطقهای این کشور همواره سیاستهای خود را در وهله نخست در جهت ایجاد توازن قدرت در سطح منطقه و در وهله دوم شکل دادن شرایطی در جهت چیرگی قدرت بر جبهه ایران و متحدانش بنا نهادهاند.
با توجه به اینکه تقابل مستقیم میان دو طیف هژمونی منطقه، در سالهای اخیر به شکل تقابل همه جانبه در آمده و دارای ابعاد امنیتی، نظامی، اقتصادی، دیپلماتیک و مذهبی بوده، همانطورکه تاکنون شاهد برتری ایران در اکثرحوزههای مذکور بودیم ازاین پس باید شاهد فشار برایران در تمام حوزههای یاد شده باشیم که به طور نمونه میتوان در حوزه دیپلماتیک به تلاش عربستان سعودی در جهت نفوذ میان شیعیان عراق، در حوزه امنیتی به تلاش طیف مقابل ایران در جهت استقلال کردستان عراق از خاک این کشور، در حوزه نظامی به ایجاد پایگاه نظامی ایالات متحده در شمال سوریه و ایجاد منطقه غیررسمی پرواز ممنوع در شرق این کشور و مصادیقی دیگر اشاره کرد.
دستگاه دیپلماسی در این مورد نیز باید در کنار قدرت دیپلماتیک خود با بهره گیری از پتانسیلهای مختلف ایران از جمله شاخصههای اقتصادی، نیروی نظامی و قدرت هژمونی به کنترل و ایجاد توازن در این زمینه بپردازد.