نگاهی به سند استراتژی امنیت ملی آمریکا ( NSS)

رضاسجادی هزاوه / کارشناسی ارشد روابط بین الملل

اندیشکده روابط بین الملل: تقریبا یک هفته از اعلام سند استراتژی امنیت ملی آمریکا می گذرد و به نوعی صحبت ها و تحلیل های گوناگونی پیرامون آن شده است . بنابراین بیان چندین نکته خالی از لطف نیست :

اول آنکه پیشینه این سند به سال 1986 بازمیگردد یعنی زمانی که کنگره طی یک قانون دولت را موظف کرد که برای پیش بینی آینده سیاست خارجی ایالات متحده یک سند تحت عنوان سند استراتژی امنیت ملی ایالات متحده منتشر کند . این قانون که در زمان ریگان تصویب شد به گونه ای طراحی شد که در این سند که معمولا توسط پنتاگون و کارگزان سیاست خارجی آمریکا تهیه می شود و درنهایت به تصویب رییس جمهور می رسد ، فقط چارچوب کلی مطرح می کند و در شیوه ی اجرا ساکت باقی می ماند تا رئیس جمهور برای اجرای آن آزادانه عمل کند . یعنی به نوعی چارچوب کلی مشخص می شود اما شیوه اجرای آن به عهده رئیس جمهور است .

از زمان ریگان تا به امروز حدود 16 سند منتشر شده است که سهم هر یک از روسای جمهور آمریکا از ترتیب زیر است:

ریگان : دو مورد ، کیلینتون : 7مورد ، بوش پدر : 3 مورد ، بوش پسر : 2مورد ، اوباما : 2مورد و در نهایت در دوران ترامپ در حال حاضر 1 مورد . لازم به توضیح می باشد که تقریبا از دوران بوش پسر آن طور مرسوم شد که در هر دوره ریاست یک سند امنیت ملی در حوزه سیاست خارجی اعلام شود . و نکته جالب آنکه معمولا این سند در سال دوم ریاست منتشر می شود که در دوران ترامپ این امر غافلگیرانه بود که در همان سال اول آن را منتشر کرد .

سند استراتژی امنیت ملی آمریکا یا همان ( NSS) بعداز یازده ماه که پنتاگون روی آن کار کرد در هفته گذشته یعنی دسامبر 2017 از سوی ترامپ اعلام شد حاوی مطالب جالبی است .

در سیاست خارجی آمریکا ما با دو نوع مدل تصمیم گیری روبرو هستیم : اول تصمیم گیری در چارچوب ساختار(وزیر ومعاون و به طور کلی کاگزاران  تغییر می یابند اما بدنه تصمیم گیری تغییرپیدا نمیکند.) که به نوعی خواهان ادامه روند سیاست های خارجی قبل است و در نوع دوم تصمیم گیری از نوع کارگزان سیاست خارجی است که به نوعی با روی کار آمدن کارگزاران جدید خواهان تغییرات و تجدید نظرهای اساسی در سیاست خارجی ایالات متحده است .

اما نکته جالب آن است که از زمانی که کنگره این قانون در مصوب کرده است همواره ساختار بر کارگزار پیروز بوده است . نتیجه آن که در این سند نیز علی رغم شعارهای ترامپ در دوران انتخابات بازهم این ساختار است که سند امنیت ملی آمریکا را می نویسد . در دستگاه تصمیم گیری سیاست خارجی دولت ترامپ ما با سه نوع کارگزار روبرو هستیم :

  • کارگزان ایدئولوژیک محور که به نوعی معتقد هستند اسلام و مسیحیت هم اکنون در حال جنگ هستند و به شدت دارای نگاهی جنگ طلبانه به سیاست خارجی دارند . این افراد شامل استیو بنن و مایکل فلین هستند .
  • کارگزاران ساختار محور که به نوعی معتقد بر این هستند سیاست های موجود باید ادامه پیدا کند و در واقع دارای یک نگاه راهبردی در راستای سیاست خارجی ایالات متحده هستند . این افراد شامل مک.مستر،جیمز متیس و جان کلی رئیس دفتر ترامپ ( این پست در ساختار دولت دارای قدرت بسیار است.)
  • کارگزارسوم داماد ترامپ کوشنر و دخترش ایوانکا هستند که دارای یک نگاه اقتصادی در سیاست خارجی دولت ترامپ می باشند .

اما برخلاف همه انتظارات نگاهی که بر تصمیم گیری سیاست خارجی ترامپ غالب شد همان کارگزاران دسته دوم هستند که توانستند NSS  را تدوین کنند . نکته آنکه بعلت نفوذ بسیار کم تیلرسون ، ساختار وزارت خارجه و در راس آن شخص وی جایگاهی در تدوین این سند نداشتند .

بنابراین این سند نیز مانند سندهای پیشین ایالات محتده با نگاهی واقع گرایانه تدوین شده است هرچند دارای تفاوت های کوچکی با اسناد قبلی است اما کلیت سند یکی است . بنابراین همانطور که گفته شد این سند نیر کلیاتی را بیان کرده است و وارد جزئیات نشده است تا دست رئیس جمهور برای اجرای آن باز بماند . نکات مورد توجه در این سند به گونه ی زیر است :

الف) سی بار از واژه Lead  یا Leadership  استفاده کرده است . در واقع نگاه ایالات متحده همان نگاه قبلی مبنی بر رهبری دنیاست که به شدت بر آن تاکید شده است اما جالب است از واژه نرم Lead به جای واژه سخت hegemony  استفاده کرده است . بنابراین نگاه به نظام بین الملل همان نگاه قبلی است . مثلا در ابتدای مقدمه سند اینگونه آورده است :

” An America that is safe , prosperous , and free at home in an America with the strength , confidence , and will to lead abroad .”

یا در نتیجه گیری این سند عنوان می کند :

“ The NSS sets a positive strategic direction for the US that is meant to reassert Americas advantages on the world stage and to upon our country`s great strengths .

بنابراین واژه هایی نظیر reassert  نشان از آن دارد که هدف امریکا رسیدن به نهایت قدرت  و برقراری صلح از طریق زوراست که تجلی بخش رهبری ایالات متحده در دنیاست .

ب) در این سند سه نوع تهدید را برای امنیت ملی آمریکا معرفی می کند :

ابتدا کشورهای تجدید نظر طلب یعنی روسیه و چین که به زعم امریکا این دو کشور در حال تلاش هستند تا در آینده ای نزدیک قدرت و هژمونی ایالات متحده را به چالش بکشند . از این رو این سند همانند سلف خود در دوران اوباما ابتدا چین و سپس روسیه را مهم ترین تهدید خود می داند . که نشانه های آن در این است آن است که سی و سه بار از واژه چین استفاده کرده است و درباره ای آن و نوع مقابله با آن صحبت کرده است . و همینطور 25بار از واژه روسیه استفاده کرده است .

دومین تهدید مقابله با کشورهای یاغی یا همان ( rogue state) هستند که کره شمالی و ایران را در بر میگیرد . و به نوعی سهم هر کدام از این کشورها در این سند هفده باراست .

سومین نوع تهدید نیز تروریسم است که در قسمت خاورمیانه برای مبارزه با این تهدید حمایت از متحدین خود در جهت از بین بردن اختلافات طبقاتی و محرومیت ها از طریق کمک های اقتصادی و هم چنین تجهیز آنها با سلاح های پیشرفته در جهت مبارزه با این پدیده است که ایران نیز در صف بزرگترین کشورحامی تروریسم اتحاد با کشورهای منطقه برای مقابله باایران را مطرح می کند .

این سند راهکارهای رسیدن به حداکثر قدرت و برقراری صلح اینطور بیان  می کند :

  • بازسازی قدرت آمریکا
  • بازسازی و تقویت صنایع سنگین نظامی و راهبردی
  • افزایش قدرت اتمی
  • قدرت فضایی
  • قدرت سایبری که توجه ویژه ای به آن شده است
  • قدرت اطلاعاتی
  • دیپلماسی

ج) در خصوص چین نیز دو نگاه در آمریکا وجود دارد : اول آنکه بعضی از صاحبنظران معتقد هستند که هنگامی که چین به قدرت اقتصادی برسد هرچند هم اکنون در صدر قدرت های اقتصادی قرار دارد ، به سمت لیبرال شدن پیش می رود و به یک متحد آمریکا بدل می شود . دومین دیدگاه ، نظر بر این دارد که ابرقدرت شدن چین مساوی با به چالش کشیدن قدرت ایالات متحده ، بنابراین معتقد هستند که ایالات متحده نباید این اجازه را به چین بدهد . در این سند نیز نگاه قالب نگاه دوم است بنابراین تمرکز بر جنوب شرق آسیاست .

د) در خاورمیانه نیز امریکا به علت انکه توان آن را ندارد که هم حضور پررنگ در جنوب شرق آسیا و هم خاورمیانه را داشته باشد ، از سیاست  offshore balancing استفاده می کند به این معنا که به طور مستقیم در منطقه دخالت نخواهد کرد .

بنابراین در پایان می توان گفت که American First  که شعار ترامپ می باشد در این سند آنگونه که انتظار می رفت به جز نوشته شدن توجه ای در حوزه عمل نشده است و به نوعی ساختار آمریکا هنوز هم روند سیاست خارجی این کشور را مشخص می کند و تغییر کاگزاران نمی تواند بر آن غلبه کند . در نتیجه به قول یکی از مقالات مجله foreign Affairs  این استراتژی استراتژی نیست .

درباره نویسنده

سید عبدالمجید زواری

مدیر اندیشکده روابط بین الملل

خبرنامه اندیشکده روابط بین الملل

با تکمیل فرم زیر،از دست اول ترین اخبار روز دنیا مطلع شوید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • دسترسی به به محصولات ویژه سایت
  • تخفیف در کلیه دوره ها
  • دریافت پشتیبانی برای محصولات
  • بهره مندی از تخفیف های ویژه کاربران

جدید ترین محصولات

سبد خرید